حالم وحشتناک بده....

Zelzeleh8Rishter

own

حالم بده....

خیلی خیلی حالم بده ....

دیشب شب عجیبی بود.... به یه نفر یه اعترافی که کردم که مدتها پیش خودم نگه داشته بودمش....

دیشب یهویی شد ... نمیخواستم بگم حرفامو....

دیشب تا صبح بیدار بودم وگریه کردم ....

دیشب فهمیدم که چقدر دربرابر یه نفر کوتاه میام....

دیشب خیلی چیزا فهمیدم....

خیلی گریه کردم چون میخواستم روش زندگیمو عوض کنم....

قبلنا با عقل احساساتمو میکشتم ویا بقول بعضیا زندونیش میکردم ولی....

الان میخام با احساساتم یه زندگی دوباره بسازم .5 ساله که اینطوری بودم بهتره عوض شم....

چرا همش من جوش احساسات بقیه رو بزنم  و واسه یه دفعه هم که شده بقیه جوش احساسات پاک منو بزنن....

الان هم زمان با هم 4 نفر بهم ابراز علاقه کردن....و این باعث شده سگ بشم وپاچه بگیرم

اونی که دوسش دارم و دوستم داره به رسم وآئین زندگی بهم نمیرسیم 

اونی که تا حدودی دوستم داره و....

اونی که خیلی دوستم داره حالم از قیافه اش بهم میخوره

نفر اخر هم که اصلاً جمله ادم حسابش نمی کنم





نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+نوشته شده در سه شنبه 18 بهمن 1390برچسب:,ساعت11:34توسط Zelzeleh8Rishter | |